شهدای آغاجاری و امیدیه

وبلاگی از مردان بزرگ شهر آغاجاری و امیدیه که از همه چیز گذشتند و جاودانه شدند

شهدای آغاجاری و امیدیه

وبلاگی از مردان بزرگ شهر آغاجاری و امیدیه که از همه چیز گذشتند و جاودانه شدند

خاطرات سردار حسین کلاه کج 1

        خاطرات سردار حسین کلاه کج  1

 

   خلق عربی که دشمن خلق شد

درگیر سر و سامان دادن به وضعیت استان، با جریانات

 خلق عرب مواجه شدیم. اواخر اسفند 58 و فروردین 59

 دوباره گروهی از همان بچه‌هایی که به بیجار رفته

 بودیم، تشکیل شد تا به هر نحو که شده جلوی

 

 

 

  

خراب‌کاری‌ها و بمب‌گزاری‌های این گروهک‌ها گرفته

 شود. این بار فرمانده گروه چهل، پنجاه نفره‌مان

محمد بلالی بود. ابتدا به صورت فشرده آموزش‌هایی

 برای مقابله با این فتنه‌ها دیدیم و بعد سریع اعزام

 شدیم به شلمچه و پاسگاه‌های حدود، خین، مؤمنین

 برای جلوگیری از ورود عناصر خلق عرب و نیروهای

 آموزش دیده بمب‌گذارشان که همگی از حزب بعث

 تجهیز و حمایت می‌شدند. تقریباً یک ماه و نیم

سرگرم کمین زدن و مقابله با این عناصر بودیم که

 از طرف سپاه اهواز خبر آوردند قرار است دوباره

گروهی را ببرند کردستان.

محمد بلالی بچه‌ها را از شلمچه و اطراف

جمع کرد و آورد اهواز. آنجا دو، سه روزی استراحت

 کردیم و بعد راهی کرمانشاه شدیم. از سپاه

کرمانشاه اعزام شدیم به پاوه. آن زمان پاوه

 تحت کنترل عملیاتی سپاه پاوه بود. در منطقه

اورامانا عملیات‌های پاکسازی را شروع کردیم.

 در شهرک باینگان نزدیک پاوه و یک جای دیگر

پایگاه‌هایی داشتیم. فرمانده سپاه پاوه آن

زمان شهید ناصر کاظمی بود که بعدها شد

فرمانده سپاه کردستان. شهید حاج ابراهیم

همت هم مسئول بخش فرهنگی منطقه

 اورامات بود. ما در اورامات خط  داشتیم از

پاوه و باینگان به سمت نوسود. فعالیت‌های

پاکسازی‌مان هم در همین محورها بود. با

حزب کوموله دموکرات و گروهک‌های

مسلحی که علیه جمهوری اسلامی

 وارد عمل شده بودند، مقابله می‌کردیم

تا این که جنگ شروع شد....

 

 

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد