باسمه تعالی
وصیت نامه پاسدار شهیدمحمد رضا یوسفی
انالله و انا الیه را جعون
من قصد نداشتم چیزی بنام وصیت نامه بنویسم ولی بطور وظیفه ای که احساس میکنم چند کلمه ذکر میکنم . امروز که این وصیت نامه را می نویسم روز یکشنبه 17/11/61 است ، درست یکروز قبل از عملیات است . مادر عزیز و بزرگوارم تو که چه سختی ها کشیده ای تا ما را بزرگ کرده ای و باید افتخار کنی که فرزندانت به چنین راهی راه یافته اند .
مادر عزیز : امیدوارم که بعد از شهید شدن من همچون کوهی استوار مانند شهادت برادر عزیزم اسماعیل که تو واقعاً با صبر و شکیبا بودی و ما افتخار میکردیم که چنین مادری داریم .
مادر عزیز، ما برای خدا میجنگیم و کار برای خدا نه دلسردی دارد و نه چیز نا امید کننده ای . مادر من دلم هم برای اسماعیل تنگ شده بود و می خواستم به او ملحق بشوم
و پدر بزرگوار امیدوارم که تو هم با صبر و شکیبا باشی و به چنین فرزندانی افتخار کنی و امیدوارم با یاد خدا به زندگی خود ادامه دهی برادر عزیز و بزرگوارم عباس تو که واقعاً دین برادری را به ما ادا کردی و چه سختیها برای ما کشیدی امیدوارم که در زندگی نا امید نشوی و با یاد خدا به زندگی خود ادامه دهی و خواهر ها را بزرگ کنی و اسلام به چنین فرزندانی مثل تو برادر عزیز احتیاج دارد که ان شاءالله برای اسلام مفید هستی
و خواهران عزیز امیدوارم که شما ها مانند زینب به زندگی زینب گونه خود ادامه دهید .
والسلام
فرزند حقیر شما محمد رضا یوسفی