شهدای آغاجاری و امیدیه

وبلاگی از مردان بزرگ شهر آغاجاری و امیدیه که از همه چیز گذشتند و جاودانه شدند

شهدای آغاجاری و امیدیه

وبلاگی از مردان بزرگ شهر آغاجاری و امیدیه که از همه چیز گذشتند و جاودانه شدند

شمار جنگ در سپاه آغاجاری ۳

 

  

 

 

 

 

 

شمار جنگ در سپاه آغاجاری ۳

 از : همچون پرنده ای در پرواز »

 

 اولین گروه اعزامی به خرمشهر ۴۰ نفر بودند که با یک

مینی بوس، یک استیشن قرمز و یک جیپ سربی رنگ

 به طرف نوار مرزی حرکت کردند. در بین راه نیروها توی

 سر و کول هم می زدند ، شوخی می کردند . با هم

می خواندند: بهاران خجسته  باد.

 هر کس  آن ها را در آن حال می دید ، گمان می کرد از

بزمی باز گشته اند یا به بزمی می روند ، به مجلس

عروسی...

 خرمشهر شهری آلوده بود ، آلوده ی توطئه های گوناگون.

 مزدوران بمب گذار... اسماعیل پیش از این ، همه ی این چیز

ها را می دانست ، در جلسات شنیده بود. گزارش وضع شهر

 را دیده بود . این بود  که به  نیروها هشدار داد که مواظب

 باشند. به هیچکس اطمینان نکنند ، جز به خودشان و

فرماندهی سپاه خرمشهر.

 و نیروها با شنیدن حرف های اسماعیل ، چشم و گوششان

 باز شد و با هشیاری پا در خرمشهر گذاشتند . خرمشهر و نوار

مرزی.

 

 

 

یاد تمام حماسه آفرینان گرامی باد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد