خاطراتی از شهید اصغر سوقی:
خاطرات از: برادر رزمنده عبدالرضا لرکی
در عملیات رمضان و در اطراف جزیره ی مجنون ، گردان آغاجاری هم حمله را شروع کرد یم. وقتی با قایق ها به زمین های اطراف جزیره حمله بردیم ، جنگ سختی در گرفته بود.حدود ظهر بود. نیروهای عراقی با گرینف تعدادی از نیروها ی خودی را به شهادت رساندند. اصغر سوقی و من در حال تیر اندازی بودیم که یک مرتبه اصغر گفت : نیر خوردم. به بالای سرش رفتم. تیر به گوشش خورده بود و خون زیادی از وی می رفت. به زور جلوی خون ریزی را گرفتیم و او را سوار قایق کرده و به عقب فرستادیم. او بسیار شوخ بود و همیشه خندان و خوش رو و خوش برخورد بود.
یادش گرامی باد