شهدای آغاجاری و امیدیه

وبلاگی از مردان بزرگ شهر آغاجاری و امیدیه که از همه چیز گذشتند و جاودانه شدند

شهدای آغاجاری و امیدیه

وبلاگی از مردان بزرگ شهر آغاجاری و امیدیه که از همه چیز گذشتند و جاودانه شدند

خاطراتی از شهید حمد الله قنواتی:

 

  

 

 

خاطراتی از شهید حمد الله قنواتی:

 سال 61 یادم  می آید گاهی اوقات که حمد الله از جبهه های جنگ  

 

به مرخصی می آمد ، شب ها به پایگاه مقاومتی که نزدیک منزلشان  

 

بود  ، واقع در شهرداری ( که اکنون مهد کودک شهید حسن زاده می  

 

باشد )می رفت و با توجه به فعالیت های گروهک های ضد انقلاب در  

 

سطح شهر تا صبح بیدار می ماند و صبح در آنجا می خوابید. اکثر  

 

روزهامادرش درب خانه ی ما می آمد و می گفت حمدالله تا حالا  

 

نیامده و دنبالش برو ببین چه می کند. به او می گفتم : خوب آنجا  

 

خوابیده است ، التماس می کرد و می گفت : باز دنبالش برو و  

 

معمولا دنبالش می رفتم و او را بیدار می کردم و او به خانه بر

 

می گشت . در محله هم تا زمانی که زنده بود ، با کسی درگیری

  

پیدا نکرد و همه ی همسایه ها از دست او راضی بودند.

یادش گرامی باد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد