خطهای عملیاتی رزمندگان آغاجاری :
دارخوین - پاسگاه زید – خط شیر – محمدیه – خرمشهر - آبادان – میدان تیرآبادان – جاده آبادان ماهشهر - شلمچه – خُین – ذوالفقاری – فاو – پادگاه حمید – سوسنگرد – بستان – هویزه – سایت 4 – پادگان علی اکبر – فکه – شیب نیسان – ذالیجال
گردان و گروهانهای رزمندگان آغاجاری :
تیپ 72 محرم – تیپ 15 امام حسین (ع) - تیپ 201 ائمه(تیپ ضد زره)– گردان انشراح – گردان ذوالفقار – گردان چهار – گردان سید الشهداء - گروهان ربذه - گروهان والعادیات –– گروهان نینوا – گروهان امام حسین(ع) –– گروهان کربلا
جهت اطلاع بیشتر و زحمات بچه های آغاجاری می توان به کتاب (دا) به نویسندگی زهرا حسینی مراجعه کرد .
شهادت جانباز نصر اللهی :
* شهید میر لطف نصر الهی بعد از 30 سال تحمل درد و رنج ناشی از مجروحیت از یکی از بیمارستان های اردبیل پروازش را آغاز کرد. او که جانباز 70 % بود در سال 61 در دارخوین از ناحیه ی جمجمه مجروح گردید.پیکر پاکش با حضور مردم تشییع ودر گلزار شهدای پارس آباد مغان به خاک سپرده شد.
یادش گرامی باد............
از سخنان شهید سید نعمت الله موسوی خطاب به مردم :
ای مردم و ای امت شهید پرور:
به خدا هر کدامیک از شما ، چه کوچک و چه بزرگ که رهنمود های
ولایت فقیه را عمل نکند به خون تمامی شهدا خیانت کرده و در
آخرت باید جوابگوی هزاران شهید باشد و امام عزیز همانند شهید
زنده در بین تمامی شما ها میباشد و نماینده ی تمام شهیدان است.
باسمه تعالی
وصیت نامه پاسدار شهیدعباس سادات
به نام الله .
والدین خودم من به شما تعلق ندارم ، فرزند اسلام هستم. شمارا به خدا (خمینی را تنها نگذارید) وبه مردم بگویید .دعوا واختلافات را کنار بگذارند وبرای کمک به جنگ فقط کشاورزی کنید ودامپروری نمایید عزاداری لازم نیست والسلام
سید عباس سادات
تاریخ : 1/10/59
باسمه تعالی
وصیت نامه پاسدار شهید اسماعیل دشمن زیاری
( الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انالله وانا الیه راجعون)
اینجانب اسماعیل دشمن زیاری، نام پدر کاید، شماره شناسنامه 91، تاریخ تولد 1345 متولد آغاجاری هستم، وصیتم را با درود وسلام به رهبر مستضعفان وماد عزیزم وپدر سالخورده ام شروع می کنم.
به مردم وجوانان عزیز که امیدواریم به شماست که با منافقین سخت در ستیز باشید. اگر چنانچه شهید شدم این حق را به شما می دهم که گریه کنید. ولی این گریه ی شما برای این نباشد که من شهید شدم، بلکه برای این گریه کنید که خدا این قربانی وامانت را از شما قبول نماید.
خواهرانم راه زینب (س) را دنبال کنند
ودوستانم راه امام وخدارا بروند ودر هر کاری نیتشان خالصانه باشد
(نیت المؤمن خیر من عمله ونیت الکافر شرمن عمله
والسلام علی من اتبع الهدی )
برادر شما اسماعیل دشمن زیاری
باسمه تعالی
وصیت نامه پاسدار شهید ولی الله سرمکس
بسم الله الرحمن الرحیم
((ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص))
با یاد خدا وتمامی کسانی که به میدان مبارزه رفتند وصیت خودرا برامت حزب الله آغاز می کنم0
اول اینکه دست از این نعمت الهی برندارید ، زیرا این پیر وشیر جماران بود که خونها را در رگها به جوش آورده وغیرتها را از مرد وزن بیرون آورد ، مبا دا اهل کوفه باشیم، تا آنجا که می توانید جلو ی این بی حجابی ها را بگیرید0
حرف دیگرم با این برادران بی خیال است ، که تا کی می خواهید این زندگانی را اینطور بگذرانید ؟آیا تا به حال فکر این را کرده اید، درهمین وضع بی خیال مرگ نصیب شما شود در آن دنیا جواب خون ریخته شده ی امام حسین (ع) را چه خواهید داد؟
برادران جنگ با آمریکا ارزش کلی دارد، درست است که آنها ناو دارند، ما هم خدا را داریم که بالاترین دست ، دست خداست. این دشمن پلید را به لطف خدا هرچند با شکستهای سیاسی رویش سیاه شده ، شما سیاهتر کنید0
ولی الله سرمکس
25/8/66
باسمه تعالی
وصیت نامه پاسدار شهید حمدالله قنواتی
ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفاً کانهم بنیان مرصوص
خدارا شکر می کنم درراهی قدم برداشته که راهی جز شهدای الهی نیست وازخداوند متعال می خواهم که مرا جزء شهدای انقلاب اسلامی بداند
و شما ای برادران عزیز دشمنان اسلام را نابود کنید ونگذارید که خدای نکرده لطمه ای به این انقلاب برسد. چون شما باید پاسداری خون شهیدان عزیز اسلام باشید ودر آخرت جواب این عزیزان را بدهید. اسلام را گسترش بدهید. از این دین الهی و خاک مقدس که قدم به قدم آن خون این عزیزان ریخته تا پای جان حفاظت کنید.
(به امید پیروزی اسلام و نابود ی کفر )
والسلام
حمدالله قنواتی
باسمه تعالی
وصیت نامه پاسدار شهید رضا انوری
ان الجهاد باب من ابواب الجنه، فتح الله لخاصه اولیائه.
مردم دلیر و شهید پرور ، بیایید تا فرصت هست گناهانمان را از خویش بشوییم و سیاهی ها را از قلب بزدائیم که سیاه دلان در روز باز پسین هرگز رستگار نخواهند شد .
بیائید از غیبت و تهمت به یکدیگر بپرهیزیم ، اعمال و حرکات و رفتار خود را بیابیم ، ببینیم حسن سلوک و خوشرفتاری و خوش بر خورداری ما بخاطر این این نیست که در پی حاصل منافع هستیم .
آیا حسن خلق ما شیوه ای کاسب کارانه نیست ، که یک بازاری برای فروش متاعش بکار میبرد . بیایید درون و برون خود را برای خداخالص کنیم ، در تمامی مشکلاتی که در مملکت وجود دارد از خود ایستادگی و مقاومت نشان دهیم در فکر محرومین باشیم . در تمام حالات چه از لحاظ جنگ اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی ، و غیره کمک کرده و نگذارید که جمهوری اسلامی شکست بخورد. ما همه یک روز ی خواهیم رفت پس چه بهتر که رفتن ما در راه خدا باشد. امیدوارم که بعد از من پشتیبانی باشید برای اسلام و رهبر عزیزمان و یاوری باشید برای این انقلاب .
انشا الله
والسلام
رضا انوری
تاریخ : 25/12/64
باسمه تعالی
وصیت نامه پاسدار شهید مهران افضلی
با درود بیکران برکلیه شهیدان ، از صدر اسلام تا کنون وبا سلام به رهبر کبیر انقلاب امام خمینی وامت شهید پرور وایثارگر وصیتم را شروع می کنم .
برادران حزب الله :
از شما می خواهم که خانواده عزیزم را دلداری دهید وراه من وتمامی شهیدان را ادامه داده واختلافات را از میان برداشته ونگذارید که منافقین وعمال سرسپرده آمریکا خون این شهیدان را پایمال کنند.
با درود به تمام خانواده شهیدان وصیتم را به پایان می رسانم
والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته
مهران افضلی
شهید ایرج دستیاری 2
خاطرات :
شبی چند نفر حرف دلشان را زدند. ایرج یک فوتبالیست هم بود. کارگر شرکت گاز بود. به بسیج و سپاه مأمور شد. مهمترین ویژگیاش تعامل زیبا و ارتباط قلبیاش بود. هرکس او را میدید، دوستش میشد. چون او واقعاً دوستداشتنی بود. رفیق میشد و هرچه در توان داشت در رفاقت به کار میگرفت.
دروازهبان اول امیدیه بود. در سلامت جسمیاش همین بس که ورزشکار بود. در سلامت روحی و قلبیاش چه بهتر از اینکه درک شگرفی داشت. از آینده خبر میداد. میگفت حتماً به زودی جنگ خواهد شد. وقتی از او سؤال میشد چطور؟! میگفت شک نکنید که به زودی خودش را نشان خواهد داد.
++++++++++++
حاج احمدسلحشور لحظۀ شهادت ایرج همراهش بوده. میگوید:
وقتی تله منفجر شد ، همه جا را گرد و غبار و دود انفجار فرا گرفت. بیژن، برادر ایرج، به شدت مجروح شد (اولین جانباز دفاع مقدس). از ایرج خبری نبود. اینجاها که حالا خشک و بیسایه است آن روزها پر از نخل و بوتههای سبز بود.
نفهمیدیم چی شد وقتی دود و گرد و غبار فروکش کرد. خیلی تلاش شد ولی هیچ خبری از ایرج نبود. درگیریها هم شدت گرفت. عراقیها تیراندازی غیر معمولیای آغاز کردند که دیگر قطع نشد.
وقتی درگیریها و تبادل آتش شدت گرفت و نوع اسلحههای دو طرف تغییر کرد و پای توپ 106 و آرپیجی وسط آمد یادم افتاد که ایرج بهم میگفت احمد، قطعاً جنگ میشود و من دیگر نیستم. از رفتن خودش میگفت! برایم عجیب بود. حتی وقتی که با واقعیت جنگ هم روبهرو شده بودم حیرت داشتیم که چطور ایرج خبر داشت. حتی از رفتن خودش در آغاز درگیریها و شکلگیری جنگ؟!
بعد از یک هفته جسد ایرج را در گمرک خرمشهر از آب میگیرند و برای تشییع به امیدیه میبرند. تشییع جنازه با تحولی در شهر همراه میشود و جمع کثیری از جوانان و نوجوانان برای عضویت در بسیج و سپاه داوطلب میشوند که به میدان جنگ بروند. سپس بدن شهید ایرج دستیار (که با سرودهای و نوحهای مشهور به دستیاری میشود) به اهواز منتقل میشود و به عنوان اولین شهید دفاع مقدس در بخش جدید قبرستان، که آن روز بیابان بوده دفن میشود.
شهید ایرج دستیاری 1
اولین شهید جنگ
به بهانه ی استقبال از اولین یادواره شهید ایرج دستیاری در اهواز:
خبر دادند که در خرمشهر اتفاقاتی رخ داده. انفجار تروریستی
در بازار و چند اقدام خرابکارانه و نوار مرزی "خین" و شلمچه
و... مشکلاتی دارد، ترددهای تهدیدکنندهای گزارش میشود
و نیروهای مرزبان هم قادر به کنترل مرز نیستند. تمهید شهید
جهانآرا، شهید دقایقی وفرمانده وقت سپاه خوزستان
(علی شمخانی) این بود که باید مرز را کنترل کرد. پاسگاه خین
را به سپاه آغاجاری ( امیدیه ) دادند. نیروهای
شهرستان امیدیه هم طبق دستور به آنجا اعزام شدند.
یکی از این نیروها "ایرج" بود، ایرج دوره سربازی را گذرانده و
در برنامههای آموزشی ، به عنوان مسئول گروه با تیمهای
اعزامی به آموزش رفته بود و دارای جایگاه مدیریتی و
فرماندهی بود.
همان جا در نهر خین ماند و به عنوان فرمانده نیروهای در
پاسگاه خین در خرمشهر به کنترل مرز پرداخت و تلاشهای
توأم با خلاقیت از خود نشانداد
ودر یکی از کار گذاشتن تله های انفجاری قبل از جنگ روح
بلندش آسمانی شد و عنوان اولین شهید جنگ را به خود و
شهرش اختصاص داد.
یادش گرامی باد.