شهدای آغاجاری و امیدیه

وبلاگی از مردان بزرگ شهر آغاجاری و امیدیه که از همه چیز گذشتند و جاودانه شدند

شهدای آغاجاری و امیدیه

وبلاگی از مردان بزرگ شهر آغاجاری و امیدیه که از همه چیز گذشتند و جاودانه شدند

یادواره ی شهدای ایلام:

 

  Go to fullsize image

 

 

یادواره های شهدای دیگر شهر ها:

یادواره ی شهدای ایلام:

رئیس مجلس شورای اسلامی در یادواره ی ۱۲۰۰ شهید شهرستان ایلام طی سخنانی گفتند : اکنون از سرداران ایرانی با افتخار یاد می کنیم و یاد آنها در قلب مردم است ، اما در مقابل  از سرداران عراقی یادی نمی شود و نفرین بر آنها می فرستند. همات طوری که  اکنون صدام را  نفرین می کنند ، این همان تفاوت  مسیر حق و باطل است. مسیری که

در را ه خدا طی شود، پایدار و جاویدان است و از یاد نمی رود و همواره این مصاف در طول تاریخ وجود داشته است. شهدا راه حق را نشان می دهند به گونه ای  که اکنون برای پیدا کردن راه حق از باطل  باید راه شهدا را پیمود ، واکنون بعد از ۱۴۰۰ سال  حق و باطل  را از راه سیدالشهداء درک می کنند. کاری که شهدا کردند  با هیچ صنف دیگری  قابل مقایسه نیست ، چرا که  بدون شهداء  و مجاهدان فی سبیل الله  کار به نتیجه نمی رسد و عزتمند نیست. شهداء  باعث عزت کشور و امت هستند..

 امروز استواری ، پایداری  و استقلال ایران در پناه خون شهداء  حاصل شده است.

شهداء این درس را به امت اسلامی دادند که اگر برای کشورشان  عزت  و استقلال می خواهند ، باید  در راه  آن مجاهدت  و ایستادگی کنند ...

شهداء نگران امت اسلامی هستند.  شهداء می خواهند  که راه امام و ولایت فقیه در کشور پایدار بماند. این همان سخن امام  است که فرمود:

پشتیبان  ولایت فقیه باشید تا به کشورتان آسیب نرسد...

جمهوری اسلامی ۱۴/۱۲/۸۹ ص۴

نظرات 1 + ارسال نظر
مذاب ها سه‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:58 ب.ظ http://mozabha.blogsky.com

آمدی پروانه‌ای تر با تو بود

یادِ زنبق‌های پرپر با تو بود

گریه بر آغوشمان پیشی گرفت

یک بغل بوی کبوتر با تو بود

(استاد علی بداغی ) شاعر بلند آوازه ایل غیور بختیاری

*********************************************
انگار که از پنجره این جا خبری نیست

از پچ‌پچِ پاییز و پرستو خبری نیست

جز باد که تابوتِ مرا می‌برد از یاد

در کوچه‌ی بی‌حادثه‌ها رهگذری نیست

( استاد علی بداغی )

*******************************************
بی روی تو با این همه روشن چه کنم؟

با پنجره و نسیم و سوسن چه کنم؟

در خلوتِ خاکستریِ خاطره‌ها

جز تکیه به شانه‌های شیون چه کنم؟

(استاد علی بداغی )

******************************************
ز پشتِ ناگهان طوفان به‌درشد

وساطت‌های دریا بی‌اثر شد

میانِ بارشِ آهسته‌ی برف

شقایق در پرِ قو غوطه‌ور شد

علی بداغی

*******************************************
در این تنهانشینِ بی‌قراری

که غیر از بی‌کسی سهمی نداری

مگر خوابی گشاید پَر قناری!

که سر بر دامنِ زنبق گذاری

علی بداغی


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد