شهدای آغاجاری و امیدیه

وبلاگی از مردان بزرگ شهر آغاجاری و امیدیه که از همه چیز گذشتند و جاودانه شدند

شهدای آغاجاری و امیدیه

وبلاگی از مردان بزرگ شهر آغاجاری و امیدیه که از همه چیز گذشتند و جاودانه شدند

وصیت نامه پاسدار شهیدبهروز عطوفت از شهدای آغاجاری

 

 

 

باسمه تعالی وصیت نامه پاسدار شهیدبهروز عطوفت (ربنا و اتنا ما وعد تنا علی رسلنا و لا تخذ نا یوم القیمه لا تخلف المیعاد فا ستجات لهم ربهم انی لا اضیع) (عمل عامل منکم من ذکر اونثی بعضکم من بعض ) سوره آل عمران آیه 192- سر انجام زندگی مرگ است و مرگ خود آغاز زندگی دیگر اینجانب بهروز عطوفت متولد سال 1342 شماره شناسنامه 57 موالید ، محل صدور بهبهان من هم مانند یکی دیگر از فرزندان مستضعف این سرزمین در خانواده ای از طبقه سه به دنیا آمدم. اول کودکی را همانند دیگر بازیگران گذراندم تا اینکه انقلاب اسلامی ایران فرا رسید و در ایران تحولی دیگر بوجود آمد و در درون من هم تحول دیگری پدید آمد ، تحولی از ظلمت به نور ، از تاریکی به روشنایی و سر انجام از کفر به توحید . حال که برادران سپاه که شهید شده اند جلوی نظرم هستند . پدر و مادر گرامی سلام علیکم .... از اینکه شهید شدم هیچگونه نگرانی نداشته باشید زیرا اول حرفهایم گفته ام که سر انجام زندگی مرگ است و مرگ خود آغاز زندگی دیگری است . مادر گرامی می دانم چقدر زحمت کشیدی تا مرا بزرگ نمودی، ولی باید بگویم که سر انجام من امانتی بودم نزد شما و شما چه خوب از این امانت پاسداری نمودید. پدر و مادرم مبادا برایم گریه و زاری نمائید، زیرا با گریه ی شما دشمنان شاد می شوند پدر و مادر عزیزم مبادا بجای مجلس قرآن ، مجلس عزا برایم بگیرید، زیرا با این کار منافقین و کفار به پایکوبی مشغول می گردند. مادر تو هم زینب وار مقاومت کن و راه انبیاء را ادامه بده و تو پدر عزیزم مانند اصحاب امام حسین (ع) بر دشمنان اسلام بخروش برادرانم : مبادا از دوری من شما آزرده خاطر گردید برادرانم مبادا از دوری من سیل اشک از چشمانتان بر روی گونه هایتان جاری گردد . مبادابا رفتن من از هدف اصلی که همان تداوم انقلاب اسلامی است باز بایستید . مبادا که امام و یارانش را تنها بگذارید و شما ای دوستان ، و همکلاسان و هموطنان شما را به خدا قسم که قدر این انقلاب و اما مان را بدانید آیا قدرتی را سراغ دارید که این چنین در مقابل امریکا بایستد و بگوید ( امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند ) و شما همکلاسانم هنوز بیاد دارم که چگونه سر کلاس با یکدیگر می خندیدیم ، خشم می کردیم و در آخر باز هم می خندیدیم به آن دسته از برادرانی که صادقانه به طرف این گروهک های منحرف کشیده شده اند پیام می دهم: حد اقل کمی بفکر شهداء و خونبهای آنان باشید و در آخر به خانواده ام ،هم وطنم و هم دینم می گویم که من با چشم باز این راه را انتخاب نمودم بدون هیچ تهدیدی .... در ضمن هر جا که خانواده ام ( پدر و مادرم ) صلاح دیدند خاکم کنید گر مرد رهی میان خون باید رفت از پای فتاده سر نگون باید رفت تو پای به ره و هیچ مگوی خود را بگویدت که باید رفت سخن زیاد است . در آخر میخواهم که مبادا یاد شهیدان اسلام را از یاد ببرید . شهیدانی چون عین الله * پرویز ها * اسماعیلها * عبدالکریم ها * و ..... . بامید پیروزی اسلام بر کفر جهانی بهروز عطوفت

 

 

 

 

 

               

نظرات 1 + ارسال نظر
مذاب ها یکشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:23 ق.ظ http://mozabha.blogsky.com

کبوتری دیدم به خون آغشته....
گفتمش بکجا ها پر میکشی....
گفت : به آنجا که باد گلبرگهای لاله ها را می برد....
راستی، به کبوتری که پلاک ندارد ، چه میگویند؟....
در گلزارها، روی بعضی از سنگها نوشته اند ، شهید گمنام.....
مگر میشود شقایق ، بی نام باشد؟....
مگر میشود که نام شهید ، گم باشد؟....
هر نام، به اعتبار (( شهبد )) نامی میشود.....

(حرف های تنهایی.... سایه روشن)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد