زادگاه من آغاجاری ، زادگاه شهدای مظلوم: از وبلاگ مذاب. زادگاه من رخ اش پر اشک و اندوه است و بس سینه اش لبریز غصه ، جسم بی روح است و بس
او ،مظلوم است خدایا، با که گویم او پریشان خاطر است خاطرات تلخ بر دل دارد اما او وفا دار است و بس
ناله او کی خواهدش کرد از جفای روزگار گرچه بغض شیر مردانش پر از حزن است و بس
گرچه شیرانش بغریدند در وقت نیاز لیک در وقت فراغ، دست جفا دیده است و بس
در شگفتم من ز صبرش، صبر ایوب از رخ اش شرمسار است و رخ اش با سیلی گلگون است و بس
زادگاه من تن اش رنجور و بیمار گشته است گرچه رگهایش پر از نفت و پر از گاز است و بس
زادگاه من تن اش بر روی بحر اَسود است در میان بحر اَسود شمع سوزان است و بس
شمع افروخته را ترس از زوال و مرگ نیست ترسش از مرگِ گل و سوز دل باغ است و بس
ای دریغا هر کسی آمد به تیماری او همچو پروانه نبود ، مور و ملخ بوده است و بس
.... از بهر کدامین شمع میگویی سخن شعشعه دیگر ندارد، شمع خاموش است و بس -------------------------------------------------  یک بوسهء دیگر مانده ....تا همهء من در تو تمام شود.....من مرگ کبوتر را دیده ام......و کفتر بازی که بر سینهء به خون نشستهء کفترش آخرین بوسه را میزد....عجیب این بوسهء آخر تمام میکند مرا....همهء بودنم را....و بقول قیصر امین پور عزیز..... تو که نیستی نه هست های ما چونان که بایدند..... و نه بایدها..... و بقول خودم : شما که نباشید ، هرچه که هست رنگ نبودنتان را به خود می گیرد، حتی بودنمان.....
--------------------------------------------------
 روح دلاور مرد دشت لاله ها شاد باد و یادش گرامی.... دیگه هیچ گلی تو دنیا مثه تو پیدا نمیشه تو همون شقایقی که عاشقی واسه همیشه دیگه هیچ گلی تو دنیا مثه تو ستودنی نیست دیگه هیچ باور عشقی مثه تو روییدنی نیست دیگه لاله های سرخ هم ، رنگ سرخ خون ندارن مثه عشق تو شقایق ، عشقاشون جنون ندارن
یاد شان گرامی و جاوید باد. سردارانِ بزرگ و بی ادعای جنگ .... صدایم را می شنوید؟... شقایقای بی ادعا.... هنوز گلزار، داغدار پرپر شدنتان است.... و هنوز نام آغاجاری به اعتبار انتحار سرخ شما بلند است... پروانه های عاشق..... به بالهای سوخته بر شمع شما سوگند که رشادتان را تا همیشه تاریخ پاس میداریم.... نه تنها بر فراز سر در مدارس و بر بلوارهای شهرمان..... که در این سینه های آکنده از عشق و یاد شما..... دلاوران کوچه های خاکی..... شیرمردانِ باورهای افلاکی.... غرور آفرینان دستهای پینه بسته و مادران دلشکسته.... سلام و دردو بر خاکی که تمام افتخارش ذرات وجود شماست. http://mozabha.blogsky.com |
ضمن عرض سلام حضور برادر عزیزم آقا جمشید...
و ضمن سپاس از شما که مطالب این حقیر را قابل دانستید که در وبلاگ معطرتان درج کنید دلنوشته دیگری را تقدیم میکنم به همهء شهدای مظلوم آغاجاری قهرمان ، که در تشییع پیکر پاکشان حضور داشتم.
چی میشه اگه یکبار دیگه بیایی ....
با همون لبخند های مهربان و آسمانی....
چی میشه اگه یکبار دیگه ، فقط یکبار دیگه بیایی
و بگی بچه ها چتونه ؟!
دمتون گرم، بابا دنیا ارزش این حرفا رو نداره....
و دوباره ماها رو با هم آشتی میدادی.....
چی میشه اگه دوباره زمان به عقب بر میگشت.....
و من چقدر بی امان بغضم میترکید وقتیکه پرچم ایران
را بر تابوتت کشیده بودند و فریاد هایی رو میشنیدم
که میگفتند:
این گل پرپر از کجا آمده.....
(حرف های تنهایی.... سایه روشن)
بر اساس خاطره ایی از شهید حمید ململی....