شهید اسماعیل دقایقی
بسم الله الرحمن ارحیم انّهم لهم المنصورون و انّ جندنا لهم الغالبون
چکیده ی زندگینامه ی برادر شهید سردار سرلشگر پاسدار اسماعیل دقایقی
اسماعیل دقایقی در سال ۱۳۳۳در خانوادهای متعهد به اسلام و اهل فضل و ادب در بهبهان پا به عرصه وجود گذاشت. پدرش خیاطی صدیق و شریف و در دامان مادری مهربان رشد کرد.
دوران تحصیل را در امیدیه، آغاجاری که محل سکونت والدینش بود سپری کرد. وی دانش آموزی کوشا بود. شهید در سال ۴۹در کنکور هنرستان صنعتی شرکت ملی نفت ایران در اهواز شرکت و پذیرفته شد، وی به همراه دوستانش، هنرستان را تبدیل به مرکز مبارزه علیه رژیم ستم شاهی نمود.
در سال ۵۰که رژیم پهلوی درصدد اجرای جشنهای دو هزار و ۵۰۰ساله شاهنشاهی بود در تحریم و اعتصاب در هنرستان با دیگر دوستان و همرزمانش از جمله محسن رضایی شرکت فعالی داشت. و در همان سال با هدف منفجر کردن مجسمه رضاخان که در خیابان ۲۴متری اهواز نصب شده بود به اقدامی شجاعانه دست زد اما چاشنی مواد منفجره عمل نکرد.
درسال ۵۳دوبار به همراه محسن رضایی و جمعی از دوستان به زندان افتاد که هر بار پس از چند ماه زندان که با شکنجه و عذابهای روحی همراه بود، از زندان آزاد شد. همچنین پس از آزادی، از هنرستان اخراج شد.
وی در زندان نیز لحظهای از مبارزه برای نشان دادن چهره کریه مزدوران آمریکایی حاکم بر ایران غافل نشد و با جاذبه عارفانهاش سعی در آگاه کردن حتی عناصر غیر سیاسی زندان را داشت و در این کار بسیار موفق بود.
بعد از آزادی از زندان در فرصتهای مناسب از جمله تعطیلات تابستانی از طریق دایر کردن برنامههای تدریس ریاضی و فیزیک در آغاجاری با جوانان منطقه ارتباط برقرار و آنان را با فرهنگ اصیل اسلام آشنا میکرد.
در سال ۵۳به دانشکده مهندسی کشاورزی رشته آبیاری دانشگاه اهواز راه یافت و پس از اینکه دو سال در این رشته تحصیل نمود، مجدد در سال ۵۵در کنکور شرکت نمود و در رشته علوم تربیتی دانشگاه تهران قبول شد.
مهمترین دلیل تغییر رشته، دلبستگی وی به مباحث انسانی و اجتماعی بود. او از ابتدا با شناخت درست نسبت به تعدادی از گردانندگان انجمن اسلامی دانشکده علوم تربیتی دانشگاه تهران که متاثر از سازمان منافقین بودند، به مقابله با انحرافات آنان پرداخته و در مقابل آنان قاطعانه موضعگیری میکرد.
شهید دقایقی با راهاندازی جهاد علمی و شرکت فعال در مبارزات دانشجویی، محوری شد که جمعی از دانشجویان پیرامون وی یک جریان صددرصد اسلامی را پایه ریزی و راهاندازی کردند و در این راستا کنفرانسهای علمی و مذهبی جذاب و خوبی را در دانشکده ترتیب داد.
دقایقی در سال ۵۷ازدواج نمود و در نخستین صحبت با همسرش از اینکه تنها به خود و همسرش تعلق ندارد، سخن گفت.
با اوجگیری نهضت مردمی به رهبری امام (ره) به دریای مواج امت اسلامی پیوست و در آموزشهای رزمی در منطقه داربهاره و فعالیتهای مسلحانه و سیاسی گروه چریکی منصورون در منطقه بهبهان و آغاجاری نقش زیادی داشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵۸با یک نسخه از اساسنامه جهاد سازندگی به آغاجاری رفت و به اتفاق برخی از دوستان جهاد سازندگی را راه اندازی کرد. هنوز چند ماه از فعالیت و تلاش همه جانبه وی در این ارگان نگذشته بود که طی حکمی در اوایل مرداد ۵۸با تشکیل سپاه پاسداران در این منطقه به عنوان فرماندهی سپاه آغاجاری مشغول به خدمت شد.
به دنبال شروع جنگ تحمیلی به عنوان نماینده سپاه در اتاق جنگ لشکر ۹۲زرهی اهواز حضور یافت و در سازماندهی نیروها و تجهیز آنها تلاش گستردهای را آغاز کرد.
شهید دقایقی سپس بهدلیل لیاقت و شایستگی به سپاه خوزستان دعوت و به عنوان سرپرست دفتر هماهنگی سپاه استان منصوب شد. نماینده سپاه در اطاق جنگ ۹۲ زرهی، فرمانده سپاه سوسنگرد، فرماندار نظامی سوسنگرد، مسوول دفتر هماهنگی سپاه خوزستان، مسوول یگان حفاظت سپاه منطقه یک، فرمانده گردان در عملیات خیبر و فرماندهی تیپ ۹بدر از جمله مسوولیتهای این شهید در این مقطع بود.
اسماعیل، از جاذبههای اخلاقی خاصی برخودار بود به گونهای که مجاهدین عراقی وی را امام موسی صدر دوم مینامیدند. صبر، حوصله و سعه صدر از صفات بارز شهید بود و خلوص، سکوت و وقارش در فرماندهی، از نقاط تحسین برانگیز شخصیت وی به شمار میرفت.
این شهید گرانقدر در ۲۸دی ماه سال ۶۵در عملیات کربلای پنج در منطقه عمومی شلمچه برای انجام ماموریت شناسایی با یک دستگاه موتورسیکلت عازم محور بود که در مسیر راه مورد اصابت بمب خوشهای قرار گرفت و به شهادت رسید.
بخشی از وصیت نامه شهید:
پدر و مادر گرامی خداوند به شما صبر عطا فرماید، از جمله کسانی باشید که مردم خصوصل خانوادههای شهدا، اسرا و معلولان را دلداری بدهید. همسر محترم چطور میتوانستم در خانه باشم و کاری نکنم در حالی که جان و مال امت مسلمان ایران به سوی جبههها سرازیر است. در تربیت زهرا و ابراهیم سعی کن. خواهران و برادران محترم، پیش بردن اسلام در جهان، جهانی که پر از فسق و فجور است تلاش و ایثار میخواهد، ایثار میخواهد، در راه حسین(ع) حسینی شدن میخواهد.
گرامی باد یاد و راه برادر شهید اسماعیل دقایقی انّهم لهم المنصورون و انّ جندنا لهم الغالبون صدق الله العلی العظیم
روح دلاور مرد دشت لاله ها شاد باد و یادش گرامی....
دیگه هیچ گلی تو دنیا مثه تو پیدا نمیشه
تو همون شقایقی که عاشقی واسه همیشه
دیگه هیچ گلی تو دنیا مثه تو ستودنی نیست
دیگه هیچ باور عشقی مثه تو روییدنی نیست
دیگه لاله های سرخ هم ، رنگ سرخ خون ندارن
مثه عشق تو شقایق ، عشقاشون جنون ندارن
مذاب ها..... تقدیم به روح پر فتوح سردار بزرگ جنگ اسماعیل دقایقی و شهدای بزرگ و مظلوم آغاجاری و همه شهدای گلگون کفن ایران پایدار.
با سلام و تشکر فراوان از مطالب زیبایتان
اجرتان با اباعبدالله الحسین مولای شهیدان مظلوم
۱/۱۲/۸۹
به دلاور که فکر میکنم ....
هوای بوسیدن برق شمشیرش
بد جور بی تابم میکند.....
چه رسد به بوسیدن دستهایش.....
که اکنون دیگر بال شده اند......
(حرف های تنهایی.....سایه روشن)
با سلام. ضمن تشکر از ارسال مطالب زیبایتان
ضمناض از هفته ی اینده سعی می شود ظرف یک ماه کلیه ی وصیتنامه شهدا وارد وبلاگ شود
ار۱۲ر۸۹