وداع آخر
به سوی جبهه می رفت ونگاهش سوی مادربود/
وداعی کرد طولانی که گویی بار آخر بود
و او می رفت آهسته به سوی خاکریز عشق/
وجبهه از حضور او پر از احساس باور بود
دو چشمش خیس از اشک و دلش لبریز از احساس/
میان جمع بود اما دل او جای دیگر بود
عجب حال عجیبی داشت آن شب در دل سنگر
و او آماده پرواز مثل یک کبوتر بود
زمان حمله نزدیک و همه آماده رفتن/
نوای کاروان آن شب پر از الله اکبر بود
چپیه روی دوش او به سر سربند یا حیدر/
و او در کارزار جنگ چو سربازی دلاور بود
زمین دریایی از خون شد،زمرگ لاله های سرخ/
و او مانند یک ماهی به شط خون شناور بود
که ناگه ترکشی خورد و تبسم کرد و پرپر شد/
از او در ذهن من باقی، همان لبخند آخر بود
سردارانِ بزرگ و بی ادعای جنگ ....
صدایم را می شنوید؟...
شقایقای بی ادعا....
هنوز گلزار، داغدار پرپر شدنتان است....
و هنوز نام آغاجاری به اعتبار انتحار سرخ شما بلند
است...
پروانه های عاشق.....
به بالهای سوخته بر شمع شما سوگند که رشادتان را تا
همیشه تاریخ پاس میداریم....
نه تنها بر فراز سر در مدارس و بر بلوارهای
شهرمان.....
که در این سینه های آکنده از عشق و یاد شما.....
دلاوران کوچه های خاکی.....
شیرمردانِ باورهای افلاکی....
غرور آفرینان دستهای پینه بسته و مادران دلشکسته....
سلام و دردو بر خاکی که تمام افتخارش ذرات وجود شماست.
با سلام و تشکر از مطالب زیبایت
اجرتان با سیدالشهداء
۱/۱۲/۸۹