در وصف شهدای آغاجاری
از فاطمه قنواتی دبیر مدارس آغاجاری
به یاد شهدای آغاجاری و به بهانه ی اولین یادواره 57 شهید دانش آموز آغاجاری
(( شنیدن کی بود مانند دیدن ...... ))
می خواهم از شماها بنویسم
از شماها که هرگز صدای درد کشیدنتان را نشنیدم
از شماها که به ما آبرو و عزت دادید.
از شماها که رفتید تا کلمه ی شهادت را به فرهنگ لغت اضافه کنید و به ایثار معنای واقعی بدهید.
از شماها که آسمانی شدید و بدون پر وبال به سوی معبودتان پر کشیدید ونشان دادید آسمانی شدن پرو بال نمی خواهد.
از شماها که رفتید تا معنای عشق واقعی را به همه نشان دهید.
شماها را ندیده ام اما از شماها زیاد شنیده ام .
شنیده ام هر چه زخمها یتان عمیق تر می شد عشقتان به معبودبیشتر می گشت وهر که دردش بیش ، عشقش بیشتر .
می خواهم از چفیه هایی بگویم که اگر چه به خون آغشته اند ،اما بوی عطر گل محمدی را می دهند ، از چفیه هایی که در حسرت شما پوسیده شدند.
از تنها یادگاری هاتان ، از پلاکهایی که به دنبال سینه ی شما می گردند ، از مهر وجانمازتان .
و من بیشتر از این نمی توانم بگویم
اگر چه از شماها زیاد شنیده ام اما (( شنیدن کی بود مانند دیدن )) .
(( مهمان خدا ))
نمی خواهم بگویم ازشب وتاریکی وتنهایی
خسته ام ، خسته از این حرفـهای تکـراری
سلام میکنم به تو که دیگر کنارم نیستی
جوابی نمی شنوم وای چقدرشده ام خیالاتی
چندوقتیست است که باشب انس گرفته ام
تک وتنها با مهروقرآن وپلاکت نشسته ام
از همان روزی که تو رفتی و تنهایم گذاشتی
غـرق عشـق و خیـال شــده ام و رویایــی
می خواهم بنویسم ازآسمانی باخورشیدطلایی
از عشــق و یک خــواب شیــرین بالالایـی
اما روزهایم کـرده انـد خورشیـد را فرامـوش
شهادت ودوری توبرده ازسرم خواب وهوش
چقدرسخن بگویم درتنهایی شب باجیرجیرکها
چند بار هر شب در خیال بروم از آسمان بالا
تـا شـایــد تـو را ببینـــم و در آن بــالا
بگویم دلتنگ تو هستم و دارم با تو سخن ها
من اینجا تنها وخسته از همه شبهای بیقراری
تورفته ای ودیگرنمی آیی ،تومهمان خدایی
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
در شبی سـوت وکـور،رفتیـدباهلهـله وپـرازشـور
پرواز کردیـد بـه سـوی آسمـان،ای مسـافران نور
وای بر ما چقـدراز شمـا شهــداء ،شـده ایـم دور
شما رفتیدوما مانده ایم در دنیای پر ازکبروغرور
شما شده اید مهمان خدا وما اسیـر دنیا
شما شدیـد دور از مـا و ما اسیـر غمها
خوشـا به حالتـان که شدید از دنیا رها
و ما مانده ایم با خاطراتتان تنهـای تنها
در قبرستان خاطره ها خاک نشدید
چون درخت خشک شده تاک نشدید
همیشــه در قلـــب مـا جـا دارید،ای شهداء
از صفحه ی ذهن مـا پــاک نشدیـــد
بی یـاد شهـداء دنیـا سـرد است
به یاد شهداء چهره ها زرداست
بی یـاد شهـداء زنـدگی بی معنا
به شهـداء دلهــا پــر د رد است
رفتیــــد و بــه مـا شهــامــت دادید
رفتیــــد و بــه مـا شجـاعــت دادید
رفتیدعاشقانه به سوی معشوق خویش
رفتیدوبه فرهنگ لغت شهادت دادید
پـروازتــان چـه بـی صبـرانه وزیبا بود
درچهره هایتان عشق و محبت پیدابود
سـر زودتـر رفتنتـان انـگـار دعـوا بود
چونکه میزبانتان تنها معبودتان خدابود
شهید در جهان همتا ندارد
شهیـد دل به این دنیا ندارد
جبهه وشهادت زیباست اما
بــدون شهیـد معنـــا ندارد
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++